- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
امام هـفـتم مـا پـاره پـاره شد جـگـرش نشسته گـرد یتـیمی به چـهـرۀ پـسـرش بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش هزار حیف که از جـمـع نـوزده دخـتر یـکـی نـبــود کــنــار جــنــازۀ پــدرش انیس و مـونس او بود در سیـاهی شب صدای حلقـۀ زنـجـیر و نالـۀ سـحـرش سـیـاه چـال کـجـا طـایـر بـهـشت کـجـا هزارحیف که یکباره ریخت بال و پرش نـیـاز نـیـست بـبـنـدنـد چـشـم هـایش را که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش به هرکجا که روی قبری از زُرارۀ اوست نـشـان غـربـت فـرزنـدهـای دربـدرش شــرارۀ دل او گــشـت اجـــر روزۀ او درست موقع افـطار پاره شد جـگـرش سیاه چال و نماز شب و غل و زنجـیر فــراق روی رضـا بـود غصّـۀ دگرش بـسـوز ای دل «میـثـم» در آتـش دل او که سوز شعر تو دارد حکایت از شررش
: امتیاز
|
شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
ای بـا خـبـر ز درد نـهـانت خـدای تـو نَـبـود سـزای گـوشـۀ تـبـعـیـد جـای تو زنـدان تـوست سیـنـۀ سـیـنای معـرفت موسـایی و هـزار چو موسی گـدای تو ای نـاخـدای کـشـتـی دین کـز اراده ات خـاک نـمـور، نـیـل شود زیـر پـای تو آری اگـر اراده کـنـی، ایـن سـیـاه چال بـهـتـر شود ز باغ و گـلستان برای تو ای کـرده اخـتـیـار بـلا را به جان خود شـیـعـه فـدای غربت و درد و بلای تو اعجاز عشق مـوسیِ عـمران ندیده بود زنجـیـر می شود یدِ بیـضا به پای تو مـعـبـود بسکه طالب سوز صدات بود میخواست روز و شب شنود ربّـنـای تو خَلّصنی یارب تو چو عجّل وفاتی است شد مستـجـاب گوشـۀ زنـدان دعـای تو صورت به خاک می نهی و ناله میکنی قــربــان اســتـغـاثــه و آه و نــوای تـو ای پـیـکـر تو با غـل و زنـجـیـر آشـنا مثـل اسـیـر شـام چکـد خـون ز پای تو این سـجـده گاه، عـاقـبـتش قـتـلـگـاه شد زنـدان بهـشت و چـاه بـلا کـربـلای تو
: امتیاز
|
زبانحال امام موسی کاظم علیهالسلام
در دل حبسم و حبس است به دل فریادم فرصتی نـیـست که از سیـنـه برآید دادم سـالهـا میگـذرد رفـتـهام از یـاد هــمـه کـاش میکرد اجـل گوشـۀ زنـدان، یـادم طایر عـرش کجـا، قـعـر سیـهچال کجـا؟ من کـجـا بودم و یا رب به کـجـا افـتادم همه شب خُرم از آنم که در این گوشۀ حبس «هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم» زهـر یـکـبــار مـرا کـشت، خـدا میداند بارهــا سـوخـتـم و سـاخـتـم و جان دادم به امیدی که رضا لحـظـهای آید به برم سالها حـلـقـه صفت چشم به در بنْهـادم بال پرواز، شکسته است و پرم ریخته است چــه نـیـاز اسـت کـه صـیـاد کـنـد آزادم دل صـیـاد بُـوَد سنـگ و نــدارد اثــری گـیـرم از سینـه بـرآیـد به فـلـک فـریادم منـم آن لالـۀ پــرپــر شـدۀ دور از بــاغ که چـو گـلـبرگ خزان داد فلک بر بادم مـرهـم زخـم تـن خستـۀ مـن گـریه بـوَد چـشم «میثم» مگر از اشک کند دلشادم
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
در این مصائب شد * دل ملائک خون امــام کــاظــم شـد* زنــدانـی هــارون بــه یـاد ایـن آقــا * ارض و سما گرید هم حیدر و زهرا * هم مصطفی گرید واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا ************************************ به خیل مشتاقان* قـبـلـۀ حـاجات است زنـدان برای او * طـور مناجات است دلـهـــا بــسـوزد از* درد عـــیـــان او شــکــنــجـۀ سندی * قــاتــل جـــان او واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا ************************************ ای مـهـر پاکت در* سـرشـت مـا آقــا ای کـاظـمـیـن تو * بـهــشـت مــا آقــا اسیـر عـصیان و * اسیر صد، دردیم ما آرزو داریـم * که شیعـه ات گردیم واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا ************************************ بــیـا و مــا را از* کـرم هـدایـت کـن فــــدایـــی راه * ســـرخ ولایـت کــن بـیــا و مـا را در* رهت فــدایـی کـن دل محـبـان را * کــربــبــلایــی کــن واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا؛ واویلا واویلا
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
دیـده گـریـان موسی بن جعفـر حق ثنا خوان موسی بن جعفر ســر در خــانـۀ دل نــوشــتــه جان به قربان موسی بن جعفر ما سائلانت هـستیم ** دل بـر ولایت بستیم ** بر خـاک تو بنـشستیم یا سیدی یا مظلوم؛ یا سیدی یا مظلوم، یا سیدی یا مظلوم (۲) ************************************** لالــۀ گـــلـشـن هـــل اتــایـــی تـو بـه درد دو عـالــم دوایــی کـنـج زنـدان به دستـان بـستـه گـره از کـار خـلـقـت گـشایی باب الـمـراد مـایـی ** آرامـش دلـهـایـی ** تـو یـوسف زهــرایــی یا سیدی یا مظلوم؛ یا سیدی یا مظلوم، یا سیدی یا مظلوم (۲) ************************************** بـسـکـه دشمن نـمـوده جـفـایـت تـا بـه گـردون رسیــده نـوایـت بر تو خون گریه کرده دمــادم غـل و زنـجـیـر سندی به پـایت از ظلم او افسردی ** چون لاله ای پژمردی ** ارث از مادرت بُردی یا سیدی یا مظلوم؛ یا سیدی یا مظلوم، یا سیدی یا مظلوم (۲) ************************************** گـرچـه تـو سَـروَر عـالـمـیـنی بر نـبـی روشـنـای دو عـیـنـی هـمچو زهـرا و حـیـدر؛ گمانم عـاشق زائـــران حــســیــنــی بـا نـوحـۀ عـاشـورا ** شـد ذکــر تـو یـا جـدّا ** بـا یـاد کــربـبــلا یا سیدی یا مظلوم؛ یا سیدی یا مظلوم، یا سیدی یا مظلوم (۲)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
بــا دیـدۀ گــریــان و بـا قـلـب مـضـطـر نـالـه دارم در غــم مــوسی بـن جـعــفـر با غم و محنت از زندان بغداد یوسـف فـاطـمه گردیده آزاد واویلا واویلا آه و واویلا (۳) ****************** مــیــان زنــدان غـــم نـالــه هــا مــیــزد بـا اشـک دیــده رضـا را صــدا مــیــزد زمزمۀ لبش با چـشم گریان پسرم پسرم رضا رضا جان واویلا واویلا آه و واویلا (۳) ****************** روزه بُــوده؛ یـــوسـف حــیـــدر کـــرّار بـا زهـرِ سـنـدی نــمـوده امـشـب افـطـار روزش درتاریکی همچون شب تار آزرده شد دلش از ظلم و آزار واویلا واویلا آه و واویلا (۳) ****************** در کـنـج زنــدان شـده جــان او بـر لـب گــریــه کــنــد بـا یـــاد غــربـت زیـنـب او که یار و هوادار حسین است کوفه و شام علمدار حسین است واویلا واویلا آه و واویلا (۳) ****************** ای زنــدانــی کــوفــه جــان هـا فــدایـت بــه قـــربـــان نـــالــه هــای وا اخــایـت یتیمان گرسنه دور و برت از تن جدا شد سر برادرت واویلا واویلا آه و واویلا (۳)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
فرمانروای عالـمـیـن موسی بن جعفر خورشید شهر کاظین موسی بن جعفر به درد غـریبی*** تو هستی معـالج نـوای دل مـن *** یا باب الحـوائـج یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر (۲) ************************ ما جان به کف در راه عشق تو نهادیم مـا سـائـلان خـاکــی بـاب الـمــرادیــم منـم عبد مسکین *** تو بحر عـطایی بـه بـاغ ولایـت *** گـل مـصـطـفایی یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر (۲) ************************ با نـالۀ تو دشت و هـامـون گریه کرده زنجیر غم در پای تو خون گریه کرده پُر از درد و رنج و** به شور و نوایی به زنـدان بـغـداد ** تو گـشـتی فـدایـی یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر (۲) ************************ گشتی کـفـن قـربـان درد بـی طـبـیـبت دلـهـا بـسـوزد یــاد آن جــدّ غــریـبـت حسین بن حیدر** که دور از وطن بود سرش روی نیزه** تنش بی کفن بود حسین یابن زهرا؛ حسین یابن زهرا(۲)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
ای حجت داور موسی بن جعفر؛ آه موسی بن جعفر گل یاس پرپر موسی بن جعفر؛ آه موسی بن جعفر اشـکـم گـره خـورد بـــا ســـوز و آهـت زنـــدان بـــغــــداد شـد قــتــلــگــاهـت باب الحوائج موسی بن جعفر؛ باب الحوائج موسی بن جعفر *********************************** ای حـریـم عـشـقت قـبـلۀ حاجات؛ آه قبلـۀ حـاجـات زنـدان شد برایت طـور مـنـاجـات؛ آه طور منـاجات بــر پــیـکــر دیــن ســرّ الــحــیــاتــی ذکـرت چــو مــادر عــجّــل وفـــاتـــی باب الحوائج موسی بن جعفر؛ باب الحوائج موسی بن جعفر *********************************** بـا غــم تـو داریـم نـالـۀ شـبـگـیــر؛ آه نـالـۀ شـبـگـیـر خون گردیده جاری از غل و زنجیر؛ آه از غل و زنجیر روزه بـــــــودی و دل پُـر شــرر بـود افـطـارت هر شب خـون جـگــر بــود باب الحوائج موسی بن جعفر؛ باب الحوائج موسی بن جعفر *********************************** سندی بی حیا بر تو جفا کرد؛ آه بر تو جفا کرد زندان هـارون را کربـبـلا کرد؛ آه کـربـبـلا کرد غـم شـد آغــشــتـه بـا جـان و روحت آهــــن کـــجــــا و پـای مــجـروحـت باب الحوائج موسی بن جعفر؛ باب الحوائج موسی بن جعفر
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
هـمـه عـالـم ، شده درهم بـه عـزای سـبـط خــاتـم حـضـرت امــام کــاظــم هـفـتـمـین صاحب پرچم دل خـسـتـه توی زنـدون شد شهـید زهـر هــارون بــه یــاد روضــۀ مــادر پـرزده بـا دلـی پـرخـون غریب آقـام؛ غریب آقـام؛ غریب آقـام؛ غریب آقـام (۲) *********************************** کف زنـدان ، بـه سجـوده دسـتـش سـبـر یـا کبـوده؟ نـمـی دونـم بـنـی عـبـاس جنس زهرشون چی بوده ذکـــر مــادر رو لــبــاشِ غـــم عــالـم تـو نــگــاشِ تـوی لحـظـه هــای آخــر آقــا تــو فــکــر رضـاشِ غریب آقـام؛ غریب آقـام؛ غریب آقـام؛ غریب آقـام (۲) *********************************** داد و بـیــداد ، شـده آزاد مــرد زنـــدانـــی بـغــداد دیـگـه راحت شده امشب از شـکـنـجــه هـای شـدّاد رنگ و روی مـاه پـریده وقــت رفـتـنـش رسیــده عـباشـو بـه کـنـج رنـدان روی صـورتش کـشـیـده غریب آقـام؛ غریب آقـام؛ غریب آقـام؛ غریب آقـام (۲)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
ناله زنان اهل سما ، گریه کنان اهل زمین جان داده موسای تو در، زندان هارون لعین یا فاطمه یا فاطمه؛ یا فاطمه یا فاطمه؛ یا فاطمه یا فاطمه صاحب عزا گردیده ای، با قامت خمیده ات بسته غل و زنحیر کین، بر پای نور دیده ات یا فاطمه یا فاطمه؛ یا فاطمه یا فاطمه؛ یا فاطمه یا فاطمه ازسوز غربت میکشید، آتش زبـانه از دلش در کنج زنـدان بلا ، شد یک یهودی قاتلش یا فاطمه یا فاطمه؛ یا فاطمه یا فاطمه؛ یا فاطمه یا فاطمه جسمش کفن شد عاقبت،ای وای ازین درد و بلا دلهـا بـسـوزد یاد آن ، مظلوم دشت کـربلا یا فاطمه یا فاطمه؛ یا فاطمه یا فاطمه؛ یا فاطمه یا فاطمه آن دلبر دور از وطن، آن کشتۀ صد پاره تن مانده به خاک قتلگاه ، غرقه به خون و بی کـفن یا فاطمه یا فاطمه؛ یا فاطمه یا فاطمه؛ یا فاطمه یا فاطمه
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
شده این دل بی قرارم ، ثناخوان موسی بن جعفر چرا حال زارم نباشد ، پریشان موسی جعفر همان که به زندان بغـداد، شده کشته از ظلم هــارون بـه یـاد غــم بـی حـد او ، دل عـاشـقـانـش بُـوَد خـون به مرثیه هایش ، زند ناله زهرا واویـلا واویـلا ، واویـلا واویلا واویلا واغربتا؛واغربتا،واغربتا (۳) ************************* چو آباء و اَجداد پاکش، بتابد از او نور ایمان بَرد دل ز کُلّ ملائک، مناجات او بین زندان بُـوَد وارث داغ مــادر ، هـمـان بـی قـریـنِ یـگــانــه شده رزق او وقت افـطار ، رطب هایی از تـازیـانـه به جانش رسیده، شراری ز غمها واویـلا واویـلا ، واویـلا واویلا واویلا واغربتا؛واغربتا،واغربتا (۳) ************************* ولیّ خـدا را به زنـدان ، نـبـوده اُمید نـجاتی یهودی شده قاتل او ، وَ زنده شده خـاطراتی اسیـران دلـخـون و شام و ، عُـبـور از محلی پر از شر خورَد سنگ ِ کین از روی بام ، سر ِ پاک فرزند حیـدر بسوزم چو شمعی، که جان گشته برلب دگر من نگویم ، چه ها دیده زینب واویلا واغربتا؛واغربتا،واغربتا (۳)
: امتیاز
|
شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد روزهای تیره هر یک شبتر از دیروز تار در میان دخمهای سر شد ولی نفرین نکرد هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار روزیاش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد روزۀ غم، سجدۀ غم، شکرِ غم، افطارِ غم زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد وای اگر نـفریـن کـند دنیا جهـنم میشود از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور یک به یک درسینه خنجرشد ولی نفرین نکرد هی به خود پیچید و لحظه لحظه با اکسیر زهر چهرۀ زردش طلاتر شد ولی نفرین نکرد آن دم بی بازدم چون آتشی رفت و سپس آنچه باید می شد آخر شد ولی نفرین نکرد
: امتیاز
|
زبانحال امام موسی کاظم علیهالسلام
بـیـهـوده قـفـس را مگـشائید پری نیست جز مُشتِ پری گوشۀ زندان اثری نیست در دل اثـر از شـادی و امّـیـد مـجـویـید از شاخـۀ بشکـسته امـیـد ثـمری نیست گـفـتـم به صبـا دردِ دل خـویـش بگـویـم امّا به سـیه چـال، صبا را گـذری نیست گیرم که صبـا را گـذر افتاد ، چه گویم؟ دیگر ز من و دردِ دل من خبـری نیست امّـیـد رهایی چو از این بند محـال است ناچار بجـز مـرگ، نجاتِ دگـری نیست ای مـرگ کـجـایی که به دیـدار من آیی در سینه دگر جز نفس مختصری نیست تا بـال و پـری بود قـفـس را نـگـشودند امـروز گـشودند قفس را که پری نیست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
آن که عـالم هـمـه در دست توانایش بود مــرکــز دایــرۀ غـــم دل دانــایـش بـود هـفـتـمـین حجت معصوم ز ظلـم هارون چـند سـالی شده زنـدان سـتم جـایش بود دل موسای کلیم از غم این موسی سوخت کـه به زنـدان بـلا طـور تـجـلایـش بـود معنی قعر سجون باید و ساق المَرضُوض پرسی از حـلـقه زنجیر که بر پایش بود یـاد حـق هـم نـفـس گـوشـه تـنـهـایــی او آهِ دل روشـنـی خـلـوت شب هـایـش بود بس که غم دید ز زندان و ز زندان بانش زندگی بخش جهـان مرگ تـمـنایش بود نه همین زهر جفا بر دلش افروخت شرر ز شهـادت اثـری بر همه اعضایش بود یوسف فـاطمه یا رب چه وصیت فرمود آنکه از جـور عـدو سـلسله بر پایش بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
آن که آهش در دل هفت آسمان تأثیر داشت روزها در کنج زندان نالۀ شبگیر داشت باب حاجات خلایق بود و پیش اهل فضل باب جود و بخشش او یک جهان تفسیر داشت آفـتـابـی ذره پـرور بود در مُـلک وجود مُلک دلها را به مهر خویش در تسخیر داشت لب زحق گوئی نمی بست آن امام راستین گرچه روز وشب به پا وگردنش زنجیرداشت بیمی از روبه مرامان جهان در دل نداشت شیر در زنجیر بود و ناله ای چون شیرداشت روزها را روزه بود و شام در راز و نیاز با چنین اخلاص و تقوا جنگ با تزویر داشت من نمی دانم چرا آن زندگی بخش جهان از تمام زندگانی جان و قلبی سیر داشت ای «وفائی» روز آزادی از آن زندان مدام بر سـر سـجادۀ سبـز دعـا تکـبیر داشت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
کسی که بـوسه زند عـرش، آستانش را قـضـا به گوشۀ زنـدان نهـد مکـانش را کسی که روح الامین است طایر حرمش هـجـوم حادثــه بر هـم زد آشـیـانـش را به حبس و بند و شهادت اگر چه راضی شد به جـان خـریـد بـلاهای شـیـعـیـانش را قسم به سجدۀ طولانیاش ز شب تا صبح بـسـود حـلـقـۀ زنـجـیـر استـخـوانش را چو از مــدیـنـه پـیـغـمـبـرش جدا کردند به هـم زدنــد دریـغـا که خـانـمـانـش را ز حـیـله بـازی هارون دون نجـاتش داد بـریـده بـود ز بـیــداد خـود امــانـش را به جز عـبـای فـتـاده به خاک در زندان نـبـیـنـی آن که بـجـویی اگر نشـانش را
: امتیاز
|
شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
هر كجا مرغ اسیرى است، ز خود شاد كنید تا نـمـرده است، ز كـنـج قـفس آزاد كنید مُـرد اگر كنج قفس، طایر بشكسته پـرى یـاد از غـربـت زنــدانـى بــغــداد كـنـیـد چون به زندان، به ملاقاتى محبوس روید از عـزیـز دل زهـرا و عـلـى یـاد كـنـیـد كُند و زنجیر گشایید، ز پـایش دم مـرگ زین ستمكارى هارون، همه فـریـاد كنید چـار مزدور، اگـر جـسم غـریـبى ببـرند خـاطـر مـوسـى جـعـفـر، همه امداد كنید تا دم مرگ، مـناجات و دعـا كارش بود گـوش بـر زمـزمـۀ آن شـه عـبّـاد كـنـیـد پسرش نیست، كه تا گریه كند بر پدرش پس شمـا گـریـه بر آن كـشتـۀ بیـداد كنید نـگـذارید كه مـعـصـومـه خـبـردار شود رحــم بـر حـال دل دخـتـر نـاشـاد كـنـیـد "خوشدل" از ماتم آن باب حـوائـج گوید تا شما نیز پس از مرگ ز وی یـاد کـنید
: امتیاز
|
شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
هـر قـدر پـیـر می شوی و مـو سـپـیـدتر وا می شود به روی تو زخـمی جـدیـدتر در سجده دید هر كه تو را، جز عبا ندید هر روز می شوی ز چه رو نـاپـدیـدتر؟ دریــا به روی تخـته شكسته چه می كند؟ از تـو بـعـیـد نیست از این هـم بـعـیـدتر جـدّت به بـوریـا و تـو در هـفـت پارچه! هـر یک ز دیـگـری هـستـیـد غـریب تـر
: امتیاز
|
شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
از گـردش فـلـک، سـر و سالار سلسله شد در کـمـنـد عـشـق، گـرفـتـار سلسله نَـبـوَد هـزار یـوسف مـصـری بهای او آن یـوسـفـی که بـود خـریــدار سـلـسـله تا دست و پا و گردن او شد به زیر غُل رونـق گـرفت ز آن هـمـه بازار سلسله هرگز گلی ندیده ز خار آنچه را که دید آن عـنـصــر لـطـیـف ز آزار سـلـسـلـه آگـه ز کار سلسله جـز کـردگـار نیست کان نـازنین چـه دیـد ز کـردار سلسله؟ غـمـخـوار و یار تا نفس آخرین نداشت نـگـشـود دیـده جـز که به دیـدار سلسله جان ها فـدای آن تن تنها که از غـمـش خـون میـگریست دیدۀ خـونـبـار سلسله این قصه،غصه ای است جهانسوز وجانگداز کوتـاه کـن که سـلـسـلـه دارد سر دراز
: امتیاز
|
زبانحال امام موسی کاظم علیهالسلام
یا رب رضای من بود انـدر رضای تو کـایـنـسان اسیـر بـنـدِ گـرانـم بـرای تـو روز و شـبـم به ظلمت زندان یکی بُوَد هر چند روشن است دلـم از ضیـای تو از بی کسی و ظلمت زندان مرا چه باک چون مـونـسـم تـویی؛ و منـم مبتلای تو سخت است درد غربت و هجران و انتظار اما چه غم؛ که سهـل شود در هوای تو از سوز زهر، جان به لب آمد مرا ولی شـادم که میرسـم به وصـال لـقـای تو دیگر ز عمر سیرم و از زنـدگی بـری خـواهم که جـان خویش نـمایم فـدای تو آن کـنـج خـلـوتی کــه بـرای عـبـادتـت میخواستم، نـصیب شدم از عـطای تو ای حـجـت خـدای که باب الـحـوائـجـی دارد امــیـد بـر تـو "مـؤیـد" گــدای تـو
: امتیاز
|
زبانحال امام موسی کاظم علیهالسلام قبل از شهادت
احوالِ من از این تنِ تب دار روشن است زندانِ من به چـشمِ گُهربار روشن است از صبح تا غروب که حَبسم در این قفس تا صبـح حالم از دمِ افـطار روشن است این سال ها که سـخـت گـذشته برای من هر لحظه اش زِ آه شرر بار روشن است یـکـجـا بـلای شـیـعـه به جـانم خـریده ام آثـارِ آن بـه جـسـمِ مـنِ زار روشن است حـرفـی زِ استـخـوانِ صبـورم نـمی زنم از سـاقِ پــام شــدّتِ آزار روشـن اسـت جسمم نحیف هست، ولی غیر عادی است! حـتّـی به زیـرِ سایـۀ دیوار روشن است! زنـجـیـر را که عـضـوِ جـدیـدِ تـنـم شده پنهان نکرده ام، همه اَسرار روشن است من دیده بسته ام به همه جز رضای خود چـشـمم فـقط به دیدنِ دلدار روشن است
: امتیاز
|